عشق غیر منتظره پارت ۲۹

امیلی: سلام دامی!

دامیان: خدایا یا اینو بکش یا منو!

دامیار: وای...داداش اینهمه مدت از دست این عذاب میکشیدی؟

دامیان: دست رو دلم نذار که خونه

امیلی: وای! دوتا دامیان؟

آنیسا: تو کلاس حواست به کجا بود؟

امیلی: ...آها...درسته داداش اون کله فندقیه

آنیا: آروم...آروم

آنیسا: یا حضرت فیل فرار!...داداش چرا وایسادی؟! کد سفیده!

دامیار: ها؟ کد سفید دیگه...( آنیا رو دید) یا ابلفضل...یا خدا! فرار کن!!!

اون دو تا مثل موشک فرار کردن

دامیان: اشهدو ان لا اله الالله...خب بکی تو هم فاتحه ی خودتو خوندی؟

بکی: آره...*فرار کنید! آنیا عصبانی شده!*داد زد

هندر: کلکموکن کندس

امیل: بدو فرار

اوین: یا سوپر خر مقدس!

آنیا: آروم...آروم...تو$^#=%)&/؛£(*؛$%_# ای بی^*$^¥€:"^%€/£*

دامیان: منفجر نشد که!

بکی: نشتی کرد خدا رو شکر

بعدش امیلی رو بردن درمانگاه😧چقد لوسه...اه😑

ویو کلاس^

هندر: خب قراره به یه اوردو جنگلی بریم گروه ها...
دیدگاه ها (۱)

بچه ها...

این خیلی حق بود

رنگ آمیزی خودمه

عشق غیر منتظره پارت27

عشق غیر منتظره پارت 26

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط